نوع مقاله : مقاله پژوهشی
چکیده
دانش بلاغت بهعنوان یکی از پر نظریهترین علوم، در معرضِ توجه متفکرانِ اسلامیِ حوزههای مختلف قرار گرفته تا جاییکه مباحث این علم را با جریانهای فکری متفاوت خود، در آمیختند. از طرفی، تاریخ این علم، مبیّنِ مطالعات فراوانی پیرامون دیدگاههای متفکران در رابطه با مباحثِ دانش بلاغت است. چیستی "حقیقت" واژه، بهعنوان یکی از مقولههای اصلی در بلاغت کلاسیک همواره در کانونِ توجه بلاغیان بوده و در مباحث نظری که ارتباط مستقیمی با اندیشه متفکران داشته به یکی از بحثهای جدلی تبدیل شده است. اختلافِ نظرها پیرامون این مفهوم، بیشتر متوجه رویکردهای فکری بلاغتپژوهان در ارتباط با دایره شمول مفهوم حقیقت و مجاز بوده که در علم بلاغت با اصطلاح "حدّ الحقیقة" و "حدّ المجاز" بیان میشود. تقسیمبندی و قید زدن بر مفهوم "حقیقتْ"، توسط عدهای از نظریهپردازان، منشأ اصلیِ پیدایش این اختلافها شد. از طرفی، حقیقت بهمثابه ابزاری برای شناخت واقعیتِ اندیشه متفکران جزئی ضروری است.از این رو؛ لازمه این نوع شناخت، فهم دقیق و تصور آنها از چیستی حقیقت است که این تصور میتواند بهعنوان زیر ساخت فکری متفکران در رویکرد کلیشان، تلقی شود.
از این رو، چگونگی تبیینِ مفهوم "حقیقت" بهعنوان یکی از مباحث کلیدی در بلاغت، مورد توجه متفکران اسلامی بوده و پژوهشهای فراوانی پیرامون آن صورت گرفتهاست؛ اما اغلبِ این مطالعات به نقلِ دیدگاههای بلاغتپژوهان پیرامون این مقوله، بسنده کردهاند، نقد و بازکاوی آراء متفکران، محور اصلی پژوهشها نبودهاست. علوی (۷۴۹هـ)، نظریهپرداز کلاسیک در کتاب بلاغیِ "الطراز؛ المتضمن لأسرار البلاغة وعلوم حقائق الإعجاز" ضمن اشکالگیری بر آراء اغلب بلاغتپژوهان، به تبیین مفهوم "حقیقت" میپردازد. پژوهشگرانی که به بررسی آراء علوی پرداختهاند، باور به رویکردِ تکاملی یا میانه وی، دارند و این باور را خلاف اصلِ اندیشه وی، در پیش گرفتند. از این رو؛ مقاله حاضر با هدفِ شناختِ منظومه فکری علوی با تکیه بر مباحث نظری وی در مبحث "حقیقت" میکوشد با رویکرد کیفی و روش توصیفی - تحلیلی، و تمرکز بر تضادهای موجود در آراء علوی، دوگانکی حاکم بر اندیشه وی را نشان دهد و به نفیِ انتسابِ رویکرد تکاملی او بپردازد
Methodology
پژوهش حاضر، با تکیه بر رویکردهای حاکم بر بلاغت و شناخت اندیشه علوی، و با این هدف اصلی که مفهوم حقیقت میتواند بهعنوان عنصری تعیین کننده برای شناختِ منظومه فکری علوی باشد، در تلاش است تا به نفیِ رویکرد تکاملی وی، بپردازد. شایان ذکر است که تمرکز جستار کنونی بر مباحث نظری بوده که زیر بنای فکری بلاغتپژوهان محسوب میشود، و از طرفی، تکیه اصلی بر استنباط آراء علوی از بطنِ اعتراضهای وی بر دیگر متفکران کلاسیک بوده که در ضمن بحث، تا حدودی این اعتراضها بررسی میشوند.
Results and Discussion
مفهوم "حقیقت" و چگونگی تبیین آن، یکی از مضامین اساسی در علم بلاغت است که توجه بسیاری از متفکران میراث عربی – اسلامی را به خود جلب کردهاست. از آنجاکه مقوله حقیقت بهمثابه ابزاری برای شناخت واقعیت اندیشه متفکری است؛ بنابراین لازمه فهم اندیشه وی، فهم دقیقِ تصور او از چیستی حقیقت است که این تصور میتواند بهعنوان تکیهگاه فکری متفکر در رویکرد کلی وی، تلقی شود. از جمله نظریه-پردازانی که در این زمینه، آراء مهمی داشته یحیی بن حمزه علوی بهعنوان یکی از متفکران منتسب به رویکرد تکاملی و صاحب کتاب "الطراز" است واکاوی آراء وی در این خصوص، با تکیه بر محورهای اصلی همچون "الوضع الأول"، "الوضع بالأصالة"، "الحقیقة اللغویة"، "الوضع اللغوی"، "المواضعة"، "استعمال فی الموضوع الأصلی"، و "معناه الأصلی" که به منزله سنگ بنای آراء علوی قرار گرفته و اندیشه متعارض وی را برجسته کرده، بر این مهم دلالت دارند که علوی مفهوم حقیقت را در دو مرحله بررسی میکند:
الف: به اعتبار وضع واضع که از آن با عنوان دلالت تطابقی نوع اول یاد میشود. وی نخست بر بیاعتباری این مقوله بهعنوان معیاری برای تعیین حقیقت واژه، تاکید داشته و آن را از دایره شمول حقیقت خارج کرده-است، و این بیاعتباری را حتی در اندیشه جرجانی و ابن جنی، نیز رقم زده است. بهنوعی وی در این مرحله، بر این باور است که واژه قبل از استعمال، حقیقت بر آن صدق نکرده و نقل معنایی در آن صورت نمیگیرد.
ب: به اعتبار اصطلاح تخاطب که از آن با عنوان دلالت تطابقی نوع دوم یاد میشود. وی این مقوله را ملاکی برای تعیین حقیقت واژه دانسته؛ یعنی واژه بعد از استعمال مشمول مفهوم حقیقت میشود؛ زیرا در این مرحله است که نقل معنا صورت میگیرد هر چند که در مبحثی دیگر، با اعتبار بخشی به وضع واضع (دلالت تطابقی نوع اول) ملزم به نقض چنین دیدگاهی میشود.
جدال علوی میان اعتباربخشی به وضع واضع یا اصطلاح تخاطب، منجر شده نوعی دوگانگی و تعارض-گویی، آراء وی را پیرامون مفهوم حقیقت احاطه کند. با مشروط کردن وضع واضع به قید استعمال، بهگونهای میان دلالت تطابقی نوع اول و دوم تفکیک قائل شده، و سعی دارد قید استعمال را در اصطلاح تخاطب؛ یعنی استعمال واژه در بافتهای لغوی، عرفی و شرعی پیش ببرد. از طرفی، علوی وضع اولیه واژه یا همان دلالت تطابقی نوع اول را مقدمه اصطلاح تخاطب قرار داده؛ اما در تعریف نوعی از حقیقت (شرعی) با تکیه بر محورهایی، این دیدگاه را نفی کرده و دلالت تطابقی نوع اول و دوم را در یک راستا پیش میبرد؛ بنابراین با چنین رویکردی، ملزم به نقض قید استعمال، بیاعتباری وضع واضع، عدم نقل معنا در دلالت تطابقی نوع اول و حتی ایراد بر جرجانی و ابن جنی میشود. با توجه به دیدگاههای فوق، در مباحث نظری که ارتباط تنگاتنگی با اندیشه علوی داشته گویا جریان عقلگرایی بر ابعاد فکری وی، قابل تطبیق بوده و مجموع این موارد، در نفیِ رویکرد تکاملی وی بودهاست.
Conclusion
یافتههای پژوهش نشان میدهد؛ جدالِ میان اعتباربخشی به وضعواضع یا اصطلاح تخاطب، سبب شده نوعی دوگانگی بر آراء علوی پیرامون حقیقت سایه افکند و دو تعریف متعارض از حقیقت ارائه دهد. وی بر بیاعتباری وضعواضع و عدم انتقال معنا تاکید داشته و آن را، مشروط به قید استعمال میداند؛ یعنی وضعواضع را بهعنوان معیار تعیین کننده نقل معنا از حقیقت به مجاز قبول ندارد؛ اما در جایی دیگر، با اعتباربخشی به وضعواضع، ملزم به پذیرش انتقال معنا و نفیِ قید استعمال در آن، و برابری وضعواضع با اصطلاح تخاطب میشود. بر این اساس، جریان عقلگرایی بر ابعاد فکری علوی غلبه دارد.
کلیدواژهها
موضوعات