نوع مقاله : مقاله پژوهشی
چکیده
فرایند معناسازی جلوه اصلی معناشناسی به حساب میآید. بر همین اساس، شناخت مسیر تولید معنا تا دریافت آن توسط مخاطب، اهمیتی دوچندان مییابد. یکی از این حوزههای معناسازی که باعث شکلگیری روایت میشود، نظامهای گفتمانی است که هم در بردارنده عناصر کنشی هستند که نظام شناختی را شکل میدهند و هم عناصر شوِشِی را شامل میشوند که نظام احساسی را شکل میدهند. پژوهش حاضر با استفاده از روش تحلیلی- توصیفی و براساس الگوی مطالعاتی گریماس به بررسی مؤلفههای نشانه- معناشناسی در داستان کوتاه صاحب دوباغ در سوره کهف پرداخته است. این داستان به علت در بر داشتن ماهیت گفتمان روایی، دربردارنده شوشها و کنشهایی است که کنشگر اصلی داستان یعنی صاحب دو باغ بر خلاف برنامه معاد که کنشگر اصلی داستان یعنی صاحب در حال کنشآفرینی است و توانش مادی او، محرک اصلی کنشهایش محسوب میشود. کنشگر را شیطان به عنوان کنشیار همراهی میکند. این داستان علیرغم کوتاه بودن، به مراحل آماده سازی و در ادامه آن به مرحله آزمون اصلی و در نهایت به آزمون سرافکندگی در داستان میرسد. گفتمان غالب در داستان، هوشمند میباشد و این امر در روند شکلگیری ارزش به شکلی است که گفتمان را به شکل مذموم= ناپسند شمردن اخلاق تکبر و نقش اصلی آن در ایجاد تفکر و منطق کفر قرار میدهد و در نتیجه تاثیر چنین تفکری در داستان فرایند احساسیعاطفی گفتمان را شکل میدهد که این مهم در شکل دهی ساختار معنایی روایت مخصوصا در ادراکات برونهای حسی- ادراکی (پدیدارشناختی) و درونهای روانشناسی آن، تاثیر گذاری ملموسی را بر فرایند معناسازی دارد.
کلیدواژهها
موضوعات