نوع مقاله : علمی - پژوهشی
چکیده
آمده که تغییراتی در معنای واژگان قبل از نزول و بعد از نزول حاصل شده است، بهگونهای که بعضی واژگان قرآن، قبل از نزول و بعد از نزول معنای متفاوتی داشته اند اما در زمان نزول هریک دچار غرابت، قبض مفهومی، بسط مفهومی شدهاند. در شهریور سال 1401 نیز مقالهای تحت عنوان معناشناسی تاریخی و توصیفی واژه «تل» در قرآن کریم به نویسندگی حسن دهقان و همکاران منتشر شد که در این پژوهش به این نتیجه رسیدهاند که در دوران قبل از نزول قرآن در زبانهای سامی به معنای «علق» و «رفع» در عصر جاهلی، اسمهای «تل، تلیل، مِتل» به معنای «تپه، گردن و نیزه» متضمن معنای مرکزی برافراشتگی بوده است. در عصر نزول نیز این نتیجه حاصل شد که واژه «تل» با رویکرد گسترش معنایی، به معنای زمین انداختن از بلندی، با آمیزهای از مضامین قبل معنایی جامع را با خود به ارمغان داشته است. مقالهای دیگر به معناشناسی تاریخی و توصیفی واژه سبیل در قرآن پرداخته است که سید ابوالفضل سجادی و سحر محبی در سال 1391 آنرا به رشته تحریر در آورده است. در این پژوهش این نتیجه حاصل شد که واژه سبیل یکی از پرکاربردترین واژههای قرآنی است که در قرآن کریم بارها به آن اشاره شده است سیر معنایی این واژه با توجه به بافت معنایی آیات قرآن، معانی متعددی چون راه، ستمگری، دین، طاعت خدا و... را دارد.
پایاننامهای تحت عنوان معناشناسی تاریخی- توصیفی واژه «ضرب» در قرآن کریم با راهنمایی دکتر علی نظری به نویسندگی معصومه ساعدی نیز نگاشته شده که به این نتایج دست یافتهاند که معانی متعددی چون زدن، سفر کردن، پایکوبی، رویگردانی، مثالی برای بیان و توصیف و... دارد.
شایان ذکر است که تمایز نوشته پیشرو با موارد بالا در این است که تحول معنایی واژه اللیل و النهار با تکیه بر معنای معجمی و تفسیری به صورت تحلیلی با عناوین فرعی چون توسیع، تخصیص، انتقال که باعث ایجاد تغییر و دگرگونی واژه میگردد، بررسی شده است و به همین دلیل با پژوهشهایی که در گذشته انجام شده است تفاوت ویژهای دارد.
جستجو و درک مدلول عبارات و واژگان قرآن کریم بر اساس دلالت متعارف زبانی و توجه به معنای باطنی، مجازی و حقیقی واژگان، تبیین خلود و جاودانگی قرآن کریم، ارائه ابعادی از شگفتی و اعجاز قرآن کریم، اهدافی است که این پژوهش به دنبال پرداختن به آن است؛ لذا برای تبیین تحول معنایی به مباحثی چون چند معنایی و اشتراک لفظی که تحول معنایی از دل آن سرچشمه میگیرد و اساس این فرآیند است، میپردازیم.
2. ادبیات و مبانی نظری پژوهش
دلالت و معنا از جمله مباحثی است در سالهای اخیر مورد توجه معناشناسان قرار گرفته است. دانش معناشناسی، مطالعۀ علمی معناست. به عبارت دیگر، معناشناسی مطالعۀ معنی کلمات، عبارات و جملههاست و همیشه تلاش شده است که به معنای قراردادی واژهها بیشتر تکیه شود تا آنچه گوینده میخواهد بگوید، واژه را در موقعیت خاصی معنا کند (صفوی، 1387: 22) بعدها مبحث تغییر معنایی مطرح شد و گفته شد تغییر معنایی دارای اشکالی چون مجاز، توسیع و تخصیص معنایی است (فهمی حجازی، بیتا: 134)
2.1 چندمعنایی
اصطلاح چندمعنایی در نتیجه پیشرفت جانبی معناست یک کلمه واحد با معنای متعدد، یا لفظ مشترکی است که دارای تغییر معنایی است. این اصطلاح دلالت بر کلمهای واحد دارد که بر بیش از یک معنا در نتیجه کسب معنای جدید دلالت دارد (جبل، 1997:291) به نظر زبانشناسان ایرانی مانند محمدرضا باطنی که زبانشناس، فرهنگنویس، نویسنده و مترجم معاصر ایرانی است این است که واژه با چندین تصویر ذهنی رابطه میدهد و بین این تصاویر ذهنی نیز رابطه متقارب برقرار است. او برخلاف کسانی که وجود چند معنایی را عیب زبان میدانند، بر آن است که پدیده چندمعنایی در اقتصاد زبانی نقش ارزندهای دارد. (صفوی،1380 :55-53) کلمهی polysemy از اصل یونانی poly (کثیر، متعدد)، و semy (معنا) ترکیب شده به معنای چند معنایی و در زبان انگلیسی به این صورت آمده که به معنی این است که اگر یک واحد واژگانی از چند معنای متفاوت برخوردار باشد، در مقولهی چندمعنایی امکان طرح مییابند. (خلیل، 1998: 126) در چنین شرایطی، واژه چند معنا در فرهنگ لغت یک مدخل را به خود اختصاص خواهد داد و معانی متفاوتش زیر همان مدخل اصلی آورده میشود. (کامری و همکاران، 1384:123)
با توجه به آنچه از چند معنایی بیان گردید، در این نوشتار با عنوان تحول معنایی مطرح میگردد و با چند معنایی ارتباط نزدیکتری دارد. زیرا واژگان متحول هر چند معنای جدا از معنای قدیمی میپذیرد ولی بیارتباط با معنای اصلی نیست و این
معنا در طول معنای اصلی است نه در عرض آن.
2.2 معنای مرکزی
برخی زبانشناسان بر آنند که باید برای چند معنایی، باید به رابطهی میان معانی یک واژه توجه داشت یا یک معنای مرکزی میان معانی واژهی مشترک، وجود داشته باشد. در طرح چنین مسئلهای اگر میان معانی یک واژه، رابطهی معنایی وجود داشته باشد، آن را چند معنا مینامیم و اگر چنین رابطهای وجود نداشته باشد، هر یک از معانی واژه به کلمهای مستقل برمیگردند که با گذشت زمان، دارای یک تلفظ و نوشتار گشتهاند. مانند واژهی «حجر» که هستهی معنایی آن محفوظ بودن است، سپس به معانی مختلف در گذر زمان به کار رفته است: مثل «حجر»:( عقل)؛ زیرا انسان را از گمراهی حفظ میکند؛ «حجر»(سنگ)؛ زیرا به دلیل محکم بودن، محفوظ است؛ «حَجر الإنسان» (آغوش انسان)؛ زیرا وقتی کسی را در آغوش میگیرد، او را حفظ میکند؛ «حِجر»(حرام)؛ زیرا انسان را از حرام حفظ
کلیدواژهها
موضوعات