نوع مقاله : مقاله پژوهشی
چکیده
عباس محمود عقّاد، از جمله پیشآهنگان ادبیات معاصر مصر و از چهرههای مهم و تأثیرگذار روشنفکری جهان عرب است که در کسوت منتقد ادبی، در باب نسبتسنجی سنّت و جهان جدید بسیار اندیشیده است. این مقاله حاصل مطالعهای، با عنایت به کتاب ابونواس، در باب ماهیت رویکرد نقادانه عقّاد است که طبق فرضیه آغازین، با سنت پوزیتیویستی فروید همگرایی و همخوانی دارد. از این رو، در سطور پیش رو میکوشد ابتدائا تلقیِ خود را از تئوری کنشگری دوبارۀ کالینگوود، صورتبندی کند. سپس در پرتو آرای زیگموند فروید، ضمن تقریر و تنقیح سویههای نقد روانشناختی عقاد و پیشفرضهای نهفته در دل این سویهها که بر اساس آنها به نقد اشعار ابونواس پرداخته، به تحلیل آنها نیز همت میگمارد. از این رو، بحثی صرفا ادبی نیست؛ یعنی در آن از خواص و ویژگیهای ادبی نقد سخنی به میان نمیآید، بلکه صبغۀ فلسفی دارد و معرفتبخشی و عینیت گزارههای ادبی را مفروض میپندارد. در پایان آنچه حاصل میشود بیانگر این است که رویکرد نقدی عقّاد، از نظرگاههای روششناختی، معرفتشناختی و انسانشناختی، به دلیل پارهای چالشهای مغالطهآمیز فلسفی، علیرغم اقبال ویژه به آن در جهان معاصر، کاربست آن در حوزه نقد ادبی چندان موجّه نیست. چه رسد به اینکه مبنای ارزشداوری اخلاقی نیز قرار گیرد. از این رو، ایدۀ کنشگری دوبارۀ کالینگوود را به عنوان مدل پیشنهادی، جهت فهم عمیقتر لایههای زیرین و پنهان زندگی شعراء، ارائه میدهد.
کلیدواژهها
موضوعات