نوع مقاله : علمی - پژوهشی
چکیده
هدف و مقدمه: بحث تعلیم و تربیت در دوران معاصر اهمیت زیادی پیدا کرد و، به دنبال آن، فلسفه برای کودکان نیز مطرح شد. یکی از نظریهپردازان اصلی در این زمینه «متیو لیپمن» است که نظریهای با عنوان «فلسفه برای کودکان» ارائه کرد که در فارسی با نام انحصاری «فبک» شناخته میشود. لیپمن در این نظریه سعی دارد، در آثاری که در حوزهٔ کودک نوشته شده است، بر مقولهٔ تفکر تأکید کند. از دیدگاه او، داستانها را باید از این منظر بازبینی و بازنویسی کرد، زیرا تفکر انتقادی در سالهای اول زندگی از این طریق به کودکان آموزش داده میشود. تفکر ویژگی اصلی انسان است و رشد و پیشرفت اصلی یک جامعه مبتنی بر تفکر است؛ براساس تفکر است که انسانها میتوانند به سمت مدینهٔ فاضله حرکت کنند و دنیای ایدهآل خود را بسازند. با توجه به جایگاه حساس تفکر در زندگی بشری، تقویت اندیشهورزی نیز بسیار ضروری است و بار این مسئولیت بر دوش آموزش و پرورش و نهادهای آموزشی هر جامعه است. اما اینکه ادبیات و هنر چگونه میتواند در این امر کمک کند، دغدغه و مسئلهٔ اصلی پژوهش حاضر است. هدف این مقاله کشف میزان برخورداری اثری از ادبیات کودک مصر از ویژگیهای تفکر انتقادی است. این مقاله در تلاش است با بررسی یک قصهٔ اقتباسی از هزار و یک شب، یعنی قصهٔ «أبومحمد تنبل»، که از قصههای مشهور این کتاب است، به بررسی نحوهٔ کاربست مؤلفههای تفکر انتقادی در بازنویسی یعقوب الشارونی پرداخته شود. او در اثر بازنویسی عنوان اثر را «الکسلان وتاج السلطان» بازآرایی کرده و تغییراتی در شکل و محتوا داده است، اما آنچه در این پژوهش اهمیت دارد، پاسخگویی به دو سؤال زیر است: قصهٔ الکسلان وتاج السلطان از چه مؤلفههایی برای آموزش تفکر انتقادی به کودکان برخوردار است؟ نحوهٔ کاربرد این مؤلفهها در قصهٔ مذکور به چه صورت است؟
روششناسی: این تحقیق به روش توصیفی و تحلیلی به بررسی مؤلفههای نظریهٔ لیپمن در داستان أبومحمد تنبل پرداخته است. جمعآوری دادهها بهصورت کتابخانهای بوده و تلاش شده، با استفاده از منابع معتبر در حوزهٔ تفکر انتقادی و متن داستان، مؤلفههای نظریهٔ لیپمن در داستان استخراج شود و، برحسب میزان انطباق مؤلفهها با شواهد مثال، تحلیلهای مناسب با تفکر انتقادی ارائه گردد.
یافتهها: طبق یافتههای پژوهش نُه مؤلفه میان پانزده مؤلفهٔ لیپمن در داستان أبومحمد تنبل بحث و بررسی شد. «یادگیری پرسشهای مرتبط» اولین مؤلفه در بررسی اثر بود که نویسنده از این امکان در آغاز داستان بهره گرفته و در بزنگاههای مختلف از آن استفاده کرده است. نویسنده به ارتباط میان رشتههای مختلف اهمیت داده و در برخی مواقع میان دانشهای مختلف در داستان ارتباط برقرار کرده است. مؤلفهٔ «استناج از گفتوگوها و رفتارها» هم در داستان بررسی شد و به تلاش نویسنده به چگونگی جمعبندی گفتوگوها و رفتارها پرداخته شد. نویسنده اصطلاحات زیادی به کار نبرده و، درنتیجه، مؤلفهٔ «توضیح اصطلاحات» بسیار اندک به کار رفته است. «ارزشیابی ناسازگاری راهکار» در یکی دو مورد انجام گرفته و نویسنده بهطور دقیق به چگونگی نادرستی برخی از راهکارها پرداخته است. همچنین نویسنده به شناسایی فرضیههای زیربنایی پرداخته و آنها را اساس روایت خود قرار داده است. مستدلکردن برخی عقاید و استفاده از آموزش و تشبیه در داستان أبومحمد کسلان، بهویژه زمانیکه شعارها بهطور کلی بیان میشود، استفاده شده است.
بحث و نتایج: داستانهای یعقوب الشارونی مانند بیشتر داستانهای کودکانه دارای ویژگیهایی مانند سادگی زبان، وضوح محتوا، فرم و سازماندهی دقیق است و این ویژگیها در میزان و کاربرد مؤلفههای تفکر انتقادی لیپمن تأثیرگذار است. چنین ساختار و شکلی موجب پیدایش و بهکارگیری مؤلفههای تفکر انتقادی لیمپن به شکلی فراوان و دقیق شده است. هدف این مقاله بررسی یکی از داستانهای «الکسلان وتاج السلطان» نوشتهٔ یعقوب الشارونی است که بازنویسی داستان «محمد کسلان» در هزار و یک شب است، از منظر کاربرد عناصر تفکر انتقادی تا حدیکه بهکارگیری جنبههای تقویتکنندهٔ جنبههای اجتماعی کودکانه در جنبههای اجتماعی مصر انجام شود. نحوهٔ عمل نویسنده به مقولهٔ تفکر انتقادی و اهمیت آموزشی آن در بازنویسی و نوسازی داستان هزار و یک شب قابلتوجه است. نتیجه نشان می دهد که داستان موردبحث، با وجود اینکه اقتباسی از ادبیات کهن است، از مؤلفههای تفکر انتقادی در این بین استفاده کرده و نویسنده با بهکارگیری مؤلفههای این نظریه در جایجای اثر به تقویت تفکر کودک کمک کرده است. حکایت الکسلان وتاج السلطان با توجه به رویدادهای پیاپی و جذاب، طرح سؤالات بجا و منطقی (سؤال از چرایی ثروتمندشدن کسلان)، ایجاد ارتباط میان حوزههای مختلف اندیشگانی(ربط میان تنبلی و ثروتمندی)، رهانکردن بخشهای روایی بهگونهٔ پراکنده و ارائهٔ نتیجهگیری از آن، توضیح ابهامات و شرح نقاط مبهم (شرح لقب شخصیت که با ثروت وی همخوانی ندارد)، ارزیابی راهکارهای نادرستی که شخصیتها در برخی موارد به کار میبرند، مستدلکردن اعتقادات و تصمیمات، هرچند که عجیب و بهظاهر نادرست باشد (بهمانند خرید بوزینه)، کاربرد بهنگام قیاس و تشبیه (مقایسهٔ کسلان با شاهان و امپراتورها)، کشف عقاید غلط (عدم تمایز میان بیماری و تنبلی)، یادگیری انتقادکردن و آموزش آن (انتقاد از ظاهر بوزینه هنگام خرید) و فهمیدن آنچه در ذهن است (توجیه علت چرایی خرید بوزینه) عوامل تفکر انتقادی را به کرّات و هدفمند به کار برده و حکایتی با بار فکرورزی بالا پدید آورده است.
کلیدواژهها
موضوعات