نوع مقاله : مروری
چکیده
طبیعت همواره عنصر اصلی و جدایی ناپذیر و خاستگاه دیرینه در مجال شعر و ادب بوده و نقش بسزایی در تحریک عواطف انسانی داشته است. به همین خاطر، بسیار مورد عنایت شاعران و ادیبان واقع شده است و بسیار اندک است که شعری زیبا جلوه نماید و بهره ای چندان از طبیعت نداشته باشد. با تحلیل و دقّت نظر در دیوان این دو شاعر جلیل القدر، وجوه مشترک و متفاوت بسیاری در زمینة وصف طبیعت دیده میشود. این مقاله بر آن است که طبیعت توصیف شده در اشعار این دو شاعر را تبیین و تحلیل کند؛ همچنانکه سعی در تبیین موفّقیّت این دو شاعر پر آوازه، با الهام از طبیعت دارد. «منوچهری دامغانی» از جمله مشاهیر شعرای فارسی زبان، در توصیف و نقّاشی طبیعت، شاعری چیره دست میباشد که طبیعت را رساتر و محسوستر از آن نقّاشی می کند. در سیر قافلة شعر وادبیّات عربی به شاعری نام آشنا، «ابن رومی» بر می-خوریم که طبیعت را روح و طراوت تازه ای بخشید که گویا این طبیعت مجسّم در اشعار وی، با خواننده، سرّ درون می گوید. با خواندن اشعار منوچهری، همواره طرب و نشاط خاصّ روح وی، به خواننده منتقل میشود. امّا ابن رومی به خاطر مصیبت های بسیاری که با آن مواجه بوده، اشعار حاوی یأس و تشاؤم خاص را به خواننده منتقل می کند.
کلیدواژهها